سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چشم زخم راست است و افسون راست ، و جادوگرى حق است و فال نیک درست و فال بد نه راست ، و بیمارى از یکى به دیگرى نرسد و بوى خوش بیمارى را بهبود دهد ، و عسل درمان بود . و سوارى و نگریستن به سبزه درمان بیمارى . [نهج البلاغه]
نذر
 

 
 
از: نوریه  ::  84/12/7 ::  4:13 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

نوزده همین نور

 

إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ (1) فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ (2) إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ (3) به نام خدا

 

 

نوشتن از همه آیات سخت است وشیرین ولی بعضی از آیه ها هست که نوشتن در مورد آنها سختی وشیرینی خاص خود را دارد ، وقتی قرار باشد از آیه وسوره ای بنویسی که نام پاک ومطهر دردانه خدا و رسول خدا در آن نقش بسته، باید بسیار فکر کنی وبسیار، ولی بعد از همه فکرها به یک نتیجه شیرین خواهی رسید که گفتگوی عاشق ومعشوق رمز ورموز خود را دارد و برای رسیدن به آن باید از این رمز ورموز آگاه باشی که صد افسوس نیستی ،‌تنها می دانی که عظمت کوثر آنقدر والا است که یکی است در قرآن وکلمه تک در قرآن نشان ناب بودن آن است ویکدانه بودن که کوثر رسول خدا یکی است تا همیشه ....

عطیه : بخشش

عطا : دادن

کوثر : انبوه – متراکم – زیاد وبهم پیچیده – بسیار زیاد – غبار بسیار ومتراکم – فرد بزرگوار- پرخیر- شراب گورا – نام رودی در بهشت – خیر کثیر (برعکس کلمه تکاثر :کثرت مذموم )- علم – اهل بیت –عکس کلمه ابتر.

قبلا هم گفتیم که یکی از معجزات قرآن به کار گیری بسیار ظریف وزیبای افعال در کنار کلمات است که بعد از بررسی کلمه وفعل مربوطه به این نتیجه می رسیم که بهترین افعال برای رساندن معنای کلمه مربوطه به کار رفته، مثل فعل عطا در این سوره ، اعطا فعل دادن معمولی نیست بلکه دادن هدیه معنی می دهد یعنی بخشش ،‌هر کس به عزیز خود بهترین دارایی وبهترین هدیه را می دهد مثل خداوند که به پیامبر گرامی خود بهترین وگرانبهاترین چیزها را بخشید ، وقتی هدیه می دهیم یعنی دادن بی چشم داشت ودر اینجا نیز هدیه خداوند بی چشم داشت بود چرا که معادلی برای عوض دادن یافت نمی شد ،‌خداوند به دلیل علاقه زیاد وخیرات وجودی خود پیامبر هدیه ایی را به او بخشید که معادلی برای آن یا فت نمی شود وخود در این سوره تاکید فرمود که چه خیر کثیری را هدیه کردم ، استفاده از کلمه کوثر نشان دهنده همین موضوع است که خداوند خیر کثیر وبسیار کثیری را به پیامبر هدیه کرده است ، از کوثر پیامبر گفته اند وباز خواهند گفت زیرا که خیر کثیر نیاز به شناختن کثیر دارد ...

وقتی نابینایان پیامبر را به سخره گرفتند که نسل تو دوام ندارد چرا که پسر نداری خداوند این سوره را نازل کرد تا شان ومقام دردانه پیامبر بر همه آشکار شود با این آیه همه معادلات موجود به هم ریخت پسر که نشان ازدیاد نسل وموجب فخر بود جای خود را به خواست خداوند داد، که اگر خدا بخواهد از وجود دختر نسلی برقرار خواهد شد که حسنین (سروران جوانان بهشت ) نمونه ای از این نسل است .

دو مهم  از این آیه به دست می آید و بی نهایت حرف وعلم : که فاطه (س) خیر است واکمل بهشت (چون آب اکمل نعمت ها است و فاطمه آب بهشت ) که فاطمه خلاصه اهل بیت است و علم وسیع که فاطمه ....

ونکته دیگر اینکه مرد بودن وپسر داشتن نه مایه مباهات است و نشانه فخر که اگر خدا بخواهد فاطمه ادامه دهنده نسل پیامبر.

 که معادلات موجود ساخته دست بشر است وواقعیت در رفتن به اوج اعلا با تقوی است ...

نقل است که آب کوثر در بهشت در اختیار علی (ع) است چرا که همه خیرات از وجود مقدس علی وخاندان علی نشات می گیرد وهر خیری گوشه ایی از عمل علی است وچرا صاحب همه خیرات توزیع کننده خیر آب (اکمل نعمتها ) در بهشت نباشد ؟

که پیامبر وخاندان پیامبر صاحب همه نعمت ها هستند و چنگ زدن به ریسمان این بزرگان تنها راه نجات ...


  نظرات شما()


 
 
از: نوریه  ::  84/11/30 ::  4:6 عصر

به نام خدا

 هجده همین نور

آیه 62 سوره  ص

 

وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالاً کُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الْأَشْرَارِ (62

 

اهل دوزخ با یکدیگر گفتند چه شده که ما مردان مومن را که از شرار بر می شمردیم نمی ینیم ؟

آیه اشاره دارد به سخن گفتن اهل دوزخ با یکدیگر ، خداوند عذاب  دوزخ و گفتار دوزخیان را برای ما بیان می کند تا با نشان دادن آنچه نمی دانیم ونمی بینیم به خود آئیم و هدایت شویم ، یکی از مراحل تربیت انسان تصویر سازی از آینده است تا به سبب آن انسان بهترین راه بر گزیند ، خداوند در قرآن مجید گاه بهشت وجایگاه نیکوکاران رابیان می کند تا به طمع بهشت به ذات نیک خود باز گردیم وگاه از آتش مهیب دوزخ مثال می آورد  تا از ترس دوزخ (تنبیه وتشویق ) به صراط  مستقیم هدایت شویم .(که هر دو نه نیاز ما است ...).

هنگام بعثت پیامبر ارزشها ومعیارها ی خوبی وبدی کاملا مشخص بود ، دارا بودن ثروت وقدرت و مال وفرزند نشان از نیکی وخوبی بود و  نداشتن اینها نشانه رذالت و شرارت ، پیامبر اکرم 23 سال تلاش کرد تا به همه انسانها بیاموزد معیار برتری اینها نیست ، عده ایی به دین اسلام ایمان قلبی آوردند وچون حضرت خدیجه (س) ثروت را با رضای پروردگار معامله کردند وعده ایی در جهالت خود ماندند (با همه پیامها واندرزهای پیامبر اکرم ) اینان چون معیار انسانیت وبهترین بودن را اصل داشته های دنیوی می دانستند منتظر بودند این به ظاهر اشرار را در جمع بدی خود در دوزخ مشاهده کنند در حالی که هنگام حسابرسی بر آنها مشخص می شود که معیار ارزش گذاری  همان است که خداوند کریم در قرآن به آن اشاره داشته است ( تقوی).

خداوند در سوره های ناس وفلق به شر اشاره می کند  ، با دقت در این آیه وآیات سوره ناس وفلق به معنی واقعی شر پی می بریم ودر می یابیم که تفاوت  شر (مطلق بدی ) از دید دوزخیان چیست واز دید قرآن کریم چیست

شر وسوسه های شیطان است که انسان را از کل خوبی باز می دارد وبزرگی این شر تا جایی گریبان انسان را خواهد گرفت که ما را چاره ایی جز پناه بردن به ذات پاک خداوند نمی ماند

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (1) مَلِکِ النَّاسِ (2) إِلَهِ النَّاسِ (3) مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ (4) الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ (5) مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ (6)

 

خدایا به تو پناه می بریمقُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (1)

 از شر انسانهایی که در بدی چنان فرو می روند که نفساشان ووجودشان شری  است بر ذات پاک انسانیت

مِن شَرِّ مَا خَلَقَ (2)

 

خداوندا از تو یاری می جوییم بر تاریکی، که قلب وروح ما را سیاه گرداند واز سپیدی نام تو دور سازد .وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (3)

خدایا مارا کمک کن تا با دستان گشایشگر تو بر گره های بدی همه عالم  انگشت گشایشی آوریم .وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ (4)

خدایا ما ار از حاسدان قرار مده تا نفسمان شر مباشد وبر جمع حسودان جمعمان مکن

وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (5)

 

 


  نظرات شما()


 
 
از: نوریه  ::  84/11/26 ::  3:49 عصر

به نام  خدا

هفده همین نور

آیه  103 سوره  طه

 یَتَخَافَتُونَ بَیْنَهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا عَشْراً (103)

و آنها از هول وهراس  آن روز با یکدیگر آهسته و زیر لب گویند که افسوس ده روزی بیش در حیات ودنیا درنگ نکردیم

از این آیه  به چند نکته مهم آگاه  می شویم

1-     یکی از مهمترین وتلخترین عذابها در عالم دیگر عذاب (( حسرت )) است ، این آیه وآیه بعد 104 طه به حسرت خوردن بدکاران وجهنمیان اشاره می کند که اینان از داشته ها و نعمت های عالم به درستی استفاده نکردند وبرای این عدم استفاده صحیح در عوالم بالا دچار عذاب حسرت خواهند شد ، عالمی که پرده ها می افتد وتفاوتها آشکار می شود و استفاده کنندگان درست از نعمت ها مشخص می شوند وپاداششان دیده می شود ، در این زمان است که (( حسرت )) عذاب اکبر بدکاران می شود \ عذابی که برای رفعش هیچی راهی وجود ندارد

2-     توجه به عامل زمان : نکته بسیار مهمی که در این آیه به آن اشاره شده است  طول مدتی است که اهل دوزخ از آن یاد می کنند :ده روز در دنیا بودیم .ودر آیه بعد این اقامت در دنیا را کوتاهتر بیان می کنند یک روز در دنیا اقامت داشتیم ، در توضیح این نکته باید به دو موضوع اشاره کرد

الف  - معیار سنجش زمان در عالمهای دیگر با معیار زمان در این عالم متفاوت است وبر طبق مشهودات زمان در ان جهان طولانی تر است چرا که مثلا 60- 70 سال این دنیا تنها ده روز یا حتی کمتر از یک روز آن عالمها است .این تفاوت  معیار زمان ، در آیات مختلفی بیان شده است که بیانگر همین اصل تفاوت زمان در عالمهای مختلف است .

ب- نکته مهم دیگر اشاره به از دست رفتن زمان است که بر اثر عدم دقت وصرف بهینه بر یک چشم بر هم زدن به پایان می رسد ، اگر زمان به درستی مورد استفاده قرار بگیرد و مفید باشد این حسرت هرگز ایجاد نخواهد شد .اما که استفاده مناسب از فرصت اندک حضور در دنیا انجام نگیرد عذاب حسرت اجتناب ناپذیر خواهد بود .

زمان عامل ارزشمندی است که استفاده مناسب از ان پاداشی بس عظیم دارد وآن زندگی در آسایش در عالم دیگر است وعدم استفاده مناسب از آن عذاب حسرت در جهنم را در پی خواهد داشت .

در جهان هستی کمتر مخلوقی یافت می شود که استفاده مناسب یا مناسب از آن پاداش وعذابی به این اکبری در پی داشته باشد

پس زمان در دست ما است برای انتخاب حسرت یا آساش .

 

و آخرین نکته : با توجه به آیه که از نفخ فی الصور نام برده می توان دریافت که آیه اشاره به زمان قیامت دارد یعنی بدکاران پس از گذشتن از عالم برزخ همچنان در حسرت به سر می برند واین حسرت وعذاب مداوم وهمیشگی است وتا قیامت ادامه می یابد .

 


  نظرات شما()

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه |شناسنامه|ایمیل
وبلاگ من
 
 
 
 
 
 
نذر
 
نذر
 
قرآن
 
یــــاهـو
 
آذر
دی
بهمن
اردیبهشت
خرداد