سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چشم زخم راست است و افسون راست ، و جادوگرى حق است و فال نیک درست و فال بد نه راست ، و بیمارى از یکى به دیگرى نرسد و بوى خوش بیمارى را بهبود دهد ، و عسل درمان بود . و سوارى و نگریستن به سبزه درمان بیمارى . [نهج البلاغه]
نذر
 

 
 
از: نوریه  ::  84/11/14 ::  12:15 صبح

به نام خدا

آیه 81 سوره یوسف

 

 ارْجِعُواْ إِلَى أَبِیکُمْ فَقُولُواْ یَا أَبَانَا إِنَّ ابْنَکَ سَرَقَ وَمَا شَهِدْنَا إِلاَّ بِمَا عَلِمْنَا وَمَا کُنَّا لِلْغَیْبِ حَافِظِینَ (81)

 

در این سوره خداوند به نقل داستان یوسف (ع) پرداخته ،‌این آیه اشاره به زمانی دارد که حضرت یوسف عزیز مصر بودند وبرادران به شهر یوسف وارد شدند ...

نکته قابل توجه در این آیه قسمت انتهائی است که از زبان برادر حضرت یوسف بیان شده است ...که ما جز آنچه دانستیم گواهی ندادیم وحافظ اسرار غیب نیستیم

علمنا (علم ما ): اندازه این علم چیست که ما می توانیم بر آن تکیه کنیم ؟در این آیه اشاره شده که شهادت ندهید مگر آنچه  به آن علم دارید . حال گستره این علم که خود شاهدی است بر شهادت چیست ؟انسان کجا می تواند بر امری شهادت دهد ؟

وکجا نباید  وادی امر مهم شهادت شود ؟منظور از شهادت تنها شهادت بر یک دعوی نیست ، هر گفتار ما می تواند شهادتی باشد که زندگی خود یا دیگری را دگرگون می کند

حافظ (با کسره ) : وکیل – وصی – نگهبان – نگاهدارنده- راه روشن – فرشته نویسنده

با توجه به معنی حافظ در این آیه که ما نگهبان – وصی – نگا هدارنده بر هیچ غیبی نیستیم ، وقتی از غیب (ندیدنی ها )بی خبریم چگونه با علم ناقص خود بر امر شهادت مصر هستیم ؟حرف زدن در مورد دیگران  تنها تا جایی جایز است که بر ما معلو م باشد ، مسائل مربوط به درون یک فرد ، نیت و...در علم (علمنا ) ما نیست  ، پس بر ما شهادت در آن جایز نیست  . وقتی عملی می بینیم ، حرفی می شنویم آیا جایز به تفسیر وارزیابی عمل ورفتار مربوطه  هستیم ؟با توجه بر این نکته که حافظ بر غیب نیستیم ؟

معصومی فرموده اند

فاصله بین ایمان وکفر چهار انگشت است ایمان آن است که بگویی دیدم وکفر ان است که بگویی شنیدم


  نظرات شما()


 
 
از: نوریه  ::  84/11/12 ::  7:2 عصر

به نام خدا

 

سلام بر دوازدهمین نور از چهاردهمین خورشید همه هستی

آیه 23 سوره نوح

 

وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدّاً وَلَا سُوَاعاً وَلَا یَغُوثَ وَیَعُوقَ وَنَسْراً (23)

 

خداوند سرگذشت بعضی از پیامبران را بارها و بارها به شیوه های گوناگون  در قرآن بیان کرده است . مثل حضرت موسی (ع) وحضرت ابراهیمم (ع) وحضرت نوح(ع) .

سوره  نوح به بررسی مبحث حضرت نوح (ع) و دعوت این پیامبر به حق و سر باز زدن مردم  می پردازد ... در این  آیه عده ای  به پرستش بتان  خود به ویژه چند بت نام برده شده اصرار می ورزند .از بررسی این آیه  به این نتیجه می رسیم که در هر دوره  وبه خصوص دوره حضرت نوح عده ایی بودند که رهبری قوم را بر عهده داشتند وکلامشان برایی دیگران حجت بود وهم  اینا ن بر عدم پذیرش ودعوت حق  مصر بودند و دیگران از آنان  پیروی  می کردند.

پس در هر جامعه ایی دو گروه رهبر وپیرو، وجود دارد که رهبر علاوه بر مسئولیت اعماال خود مسئولیت اعمال دیگران را نیز بر عهده  دارد وموظف  است تمام توجه خود را در راهنمایی قوم بکار ببرد.

اما  سوال  اساسی  اینجاست  که  با وجود این همه  ادله  روشن  که پیامبران و از جمله  حضرت نوح (ع) برای راهنمایی قوم چرا باز عده ایی همه تلاش خویش  را برای عدم پیروی کلام حق انجام دادند ؟

نکته جالب در بررسی داستان قوم نوح این است که با دیدن عینی عذاب نیز باز دست از مقابله با کلمه حق بر نداشتند ، حتی هنگامی که در آب دست وپا می زدند می گفتند به جای بالاتری می رویم ، مگر نه اینکه عقل در پذیرفتن حق تابع است ومگر نه اینکه همه مردم در زمان حضرت نوح عاقل بودند ؟پس گره کار کجاست ؟چه می شود که انسان به این درجه می رسد که عذاب خدا را به چشم می بیند وباز نافرمانی می کند ؟در این جا متوجه می شویم که چرا خداوند فرموده مقام انسان گاه از مقام حیوان پایینتر می آید ؟چه بر سر انسان می آید ؟چرا عده ایی یا فکر نمی کنند ؟یا اشتباه فکر می کنند ؟چرا جهت افکار شیطانی می شود ؟مگر آبی که برای غرق شدن آنها می آمد واضح وروشن نبود ؟ مگر نمی دانستند حسین بن علی (ع) نازدانه پیامبر است ؟مگر احادیث پیامبر در مورد حسنین را به یاد نداشتند ؟ مگر نمی دانستند زینب (ُس) وحسین (ع) نوادگان پیامبرند ؟پس چه بر سر عقل ودل آنان آمد ؟مگر همه مدعی پیروی حضرت ولی عصر (عج) نیستیم ؟پس چرا وقتی ایشان ظهور می کنند باز نافرمانی می کنیم ؟اشکال کار کجاست ؟

آیا می توان در  نپذیرفتن سخن حق از سوی قوم نوح ، تنها رهبران قوم را گناه کار دانست ؟ یا می توان تنها عامه مردم را مقصر قلمداد کرد که بی هیچ تفکری پا بر کلام حق نهادند ؟

خداوند در آیه ای از قرآن به گفتگوی رهبران قوم وپیروان آنان در جهنم اشاره می کند و به طور واضح به ما نشان می دهد در جهنم هیچ رهبری مسئولیت  پیروان قوم خویش را بر عهده نخواهد گرفت .در این میان یزید مقصرتر است یا ابن زیاد یا شمربن ذالجوشن ؟

وای از آن روزی که مهر بر لب و گوش وچشم ها زده شود ،مهر چیزی نیست جز غرق شدن در گناه ، فرو رفتن در حجاب های مادی ومعنوی ، حجابهایی که چشم مردم کوفه را آنقدر کور ساخت که بر غم خاندان پیامبر هلهله کردند .

خدایا از سقوط به این وادی به تو پناه می بریم ...


  نظرات شما()


 
 
از: نوریه  ::  84/11/3 ::  9:59 عصر

به نام خدا

یازدهمین نور

سوره یوسف  آیه 39

 

یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ (39)

 

ای دو رفیق زندانی من آیا خدایان متفرق بی حقیقت بهتر است یا خدای واحد وقهار ؟

ارباب : رب یکی از اسامی پروردگار است به معنی تربیت کننده خداوند نه تنها مخلوقات را آفرید بلکه در طول عمر آنها هدایت آنان را نیز بر خود فرض قرار داده است ، مربی به معنی تربیت کننده است کسی که مسئولیت نگهداری وتربیت متربی را توام با هم بر عهده دارد .

این تربیت برای انسان از طریق پیامبران بیرونی ودرونی صورت می گیرد وبه لحاظ دارا بودن اختیار توسط انسان پس از فراهم نمودن همه امکانات  ومنابع ووسایل تربیت وهمه تلاش برای به سعادت رسیدن متربی پس ازسرپیچی متربی او را تنبیه کرده وحتی رها می کند که در ایاتی به این نکته اشاره کرده که بر چشم ودلشان پرده کشیدم تا چیزی را نشنوند ...

ارباب متفرقون:در اینجا حضرت یوسف از دوستان خود سوال می کند آیا مربی های متفرق که هیچ نقطه

مشترکی با هم ندارند بهتر هستند یا یک مربی واحد وقهار ؟در علوم تربیتی به این اصل مهم رسده اند که وجود یک مربی با یک روش تربیتی اثر بخشی به مراتب بهتری دارد تا شیوه های تربیتی متعدد وجدا از هم .در مورد انسان از طریق آزمایشهای متعدد به اثبات رسیده است که مربی واحد وصاحب قدرت متربیانی هدایت شده  تربیت خواهد کرد ، قرآن قرنها پیش به اصل تربیتی مهمی اشاره داشته که امروزه صاحبان علم در صدد یافتن مفاهیمی از آنند .

در سوال حضرت یوسف ظرایف تربیتی دیگری نیز یافت می شود اینکه حضرت یوسف خود به بهتر بودن یک مربی واحد که همانا خداوند است اعتقاد کامل داشتند علت پرسش مطرح شده چه بود ؟

1-یادگیری با پرسش وپاسخ بهتر صورت می گیرد

2- متربی پس از سوال به فکر کردن وادار می شود ودر صورت تفکرهای سازنده به پاسخ صحیح می رسد که این علاوه بر ایجاد شور شعف آموختن ، باعث می شود مطلب آموخته شده هرگز فراموش نشود .

3- هنگام دفاع از مساله عنوان شده به دلیل درگیری فرد با پرسش ویافتن پاسخ توسط خود فرد، بهترین مدافع برای نظریه مورد بحث یابنده پاسخ است .

وحضرت یوسف برای رسیدن به این نتایج از پرسش وپاسخ استفاده کردند .

اما سوال چرا حضرت یوسف از واژه (صاحبی) در ابتدای آیه استفاده کردند ؟
خیر به چه معناست ؟

معنی اصلی قهار یعنی چه ؟

 


  نظرات شما()

<   <<   11   12   13   14   15      >

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه |شناسنامه|ایمیل
وبلاگ من
 
 
 
 
 
 
نذر
 
نذر
 
قرآن
 
یــــاهـو
 
آذر
دی
بهمن
اردیبهشت
خرداد