سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] به سخنى که از دهان کسى برآید ، گمان بد بردنت نشاید ، چند که توانى آن را به نیک برگردانى . [نهج البلاغه]
نذر
 

 
 
از: نوریه  ::  85/3/12 ::  11:42 صبح

به نام خدا

آیه 13 سوره قصص

فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ (13)

وما موسی را به مادرش برگردانیدیم تا دیده اش به جمال موسی روشن شود وحزن و اندوهش برطرف گردد وبداند که وعده خدا حق است ولیکن اکثر مردم آگاه نیستند.

 

آیات ابتدای سوره قصص به زندگی حضرت موسی (ع) می پردازد ، پیامبری که خداوند بارها داستان زندگیش را برای درس آموزی برای ما بیان کرده است ،آیه 13 این سوره ماجرای باز گرداندن موسی به اغوش مادرش است .

جدایی کودک از مادر یکی از سخترین جدایی ها است وتحمل آن برای یک مادر بسیار سخت و ناگوار است . بی شک در ابتدای ما جرا آنگاه که مادر حضرت موسی (ع) مجبور می شود برای زنده ماندنش او را در رود رها کند بزرگترین ابتلا را به ذهن متبادر می کند ،این جدایی در ظاهر بلایی سخت بود که بر یک مادر نازل شد ، بلایی که اگر یاری خداوند نبود ایمان را از مادر دور می کرد .

با بررسی این آیه به چند سوال مهم وپاسخ آن خواهم رسید .با توجه به این جدایی که عقل انسان هزاران خطر را در ان فرض می کند آیا این عمل بلا بر مادر و کودک نبوده ؟اصلا بلا چیست ؟ وآیا این بلا از جانب خداوند بر انسان نازل می شود ؟

در پاسخ سوال اول ظاهرا این جدایی ، ترس واضطراب مادر با توجه به خطرات پیش بینی شده برای کودک  بی شک بلایی است بر یک مادر.این ظاهر قضیه است ، اما این تصور چرا در انسان ایجاد می شود . عقل انسان در برخورد با حوادث بسیار منطقی عمل می کند ، کودکی بی دفاع بر سبدی بر رودی روان است ، هر آن احتمال مرگ برای این کودک قابل تصور است بنابراین یک خطر بزرگ ویک بلای مهیب سر راه است ، تا اینجا عقل حق دارد زیرا چشمان عقل جز این لحظه واین مکان توانایی دیدن  چیز دیگری را ندارد .عقل از منطقی غیر از منطق مادی بی خبر است ، به آینده اشراف ندارد وتنها از فرضیه ها قانون می سازد وطبق قانون این عمل مادر موسی (ع) یک خطر ودر نتیجه یک بلا بود .همه ما انسانها در برخوردها ابتدا به چشم عقل به ماجرا نگاه می کنیم .هر گونه جدایی از عزیزی بلایی است غیر قابل تحمل ، اما ادامه ماجرا ...خداوند موسی را نجات داد وبه زیباترین صورت ممکن به مادرش باز گردانید ، چیزی که عقل آن را نمی دید با حسابهای عقل جور در نمیامد واگر بر احتمالات فرض می شد احتمال انجامش بسیار کم وحتی نا ممکن بود .اما نتیجه این مقدمه : گاه اتفاقی بلا فرض می شود بر طبق محاسبات عقل، انسان آزرده خاطر ومکدر می گردد ، در اینجا نمی توانیم به انسان خرده بگیریم زیرا عقل بر طبق محاسبات به این نتیجه رسیده ؛ انسان به دلیل عدم آگاهی به آینده وهمچنین عدم درک صلاح خویش گاه در یک اتفاق ناله سر می دهد حتی تا از کف دادن ایمان پیش می رود مثل مادر حضرت موسی (ع) اما چه چیز مادر حضرت موسی (ع) را در ایمانش استوار نگه داشت ؟ خداوند خود پاسخ می دهد در ایه 10همین سوره

وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغاً إِن کَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْلَا أَن رَّبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (10)

،یاری خداوند ، یک سوال چرا گاه انسانها در مشکلات صبر خود را از کف می دهند آیا در این زمان یاری  خدا وجود ندارد ؟

پاسخ : هر ظرف وجودی برای پر شدن نیاز به یک جای خالی واماده دارد، من انسان  برای استفاده از این یاری باید وجودی اماده داشته باشم تا بتوانم از فیض جاریه کمک خدا برخوردار باشم لااقل در طول زندگی به شیوه های زندگی کرده باشم که توان کسب این یاری را داشته باشم ، یک مثال " انسانی در حال غرق شدن است دیگران همه تلاش خود را برای کمک به او انجام می دهند اما او دستی بلند نمی کند تا دیگران دستش را بگیرند ، در اینجا باید گفت یاری کننده ایی نبوده ؟‌فرد در حال غرق شدن  دستی برای گرفتن نداشته است .

پس بسیار اتفاق می افتد خیری برای انسان در نظر گرفته شده که به صورت ظاهری بلا خود را نشان می دهد ، پس در هر عمل باید به پشت سکه هم نظر افکند .اما طبق آنچه خداوند در انتهای این آیه فرموده بسیاری از مردم نمی دانند . چرا نمی دانند ؟ چون سعی بردانستن انجام ندادند به علم این مهم دست نیافتند که هر سکه دو رو دارد وهر ظاهری باطنی .انسانها به علم عشق ودوست داشت پروردگار یقین پیدا نکردند که از همه عزیزان بیشتر دوستمان دارد وکسی که تا بی نهایت دوستمان دارد نمی تواند هیچ بدی برای بنده بخواهد .این مثال زیبا دیدن واقعه کربلا توسط حضرت زینب (س) بود .

اما آیا قابل تصور است بلا از جانب خداوند بر انسان نازل شود ؟‌اگر به یقین برسیم که وجود خدا جز خیر مطلق نیست واز پاکی وخیر بلا وبدی متصاعد نمی شود نتیجه می گیریم که هر چه از جانب خدا می رسد خیر مطلق است .

اما گاه به واقع شر گریبان ما انسانها را می گیرد شری که هیچ توجیه خیری در آن نیست ، خداوند بارها در قرآن از زبان انسان بیان داشته (( ظلمت نفسی )) مگر نه اینکه انسان دارای اختیار است ؟ و مگر نه اینکه می تواند خواست خداوند بر خیرات خود را تغییر دهد پس با عمل خود ، خیر خداوند را تبدیل به شر می کند ، خداوند برای او فرزندی صالح مقدر فرموده این انسان با عمل خود مثل حرام دادن به کودک او را به تربیتی غیر خدایی می کشاند آیا دزد وقاتل شدن این کودک بلایی است خدایی ؟

خداوند انسان را بر فطرتی پاک آفریده است این وعده خدا است که حق است اما خود انسان این فطرت را به سوی سیاهی می کشاند ودر این راه خداوند بارها تذکر می دهد و قصد کمک دارد ، اما انسان نه می بیند ونه می شنود .

نتیجه : هر عمل به ظاهر ناگوار یا مقدمه خیر پروردگار است

یا خیر پروردگار است که توسط عمل انسان تبدیل به شر شده است .

این آیه اوج رحمت ومهر پروردگار بر انسان را نشان می دهد که بارها وبارها از مادر بر انسان مهربانتر است .ولی هزاران حیف که اکثر ما نمی دانیم ....

 


  نظرات شما()


 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه |شناسنامه|ایمیل
وبلاگ من
 
 
 
 
 
 
نذر
 
نذر
 
قرآن
 
یــــاهـو
 
آذر
دی
بهمن
اردیبهشت
خرداد