به نام خدا
آیه 81 سوره یوسف
ارْجِعُواْ إِلَى أَبِیکُمْ فَقُولُواْ یَا أَبَانَا إِنَّ ابْنَکَ سَرَقَ وَمَا شَهِدْنَا إِلاَّ بِمَا عَلِمْنَا وَمَا کُنَّا لِلْغَیْبِ حَافِظِینَ (81)
در این سوره خداوند به نقل داستان یوسف (ع) پرداخته ،این آیه اشاره به زمانی دارد که حضرت یوسف عزیز مصر بودند وبرادران به شهر یوسف وارد شدند ...
نکته قابل توجه در این آیه قسمت انتهائی است که از زبان برادر حضرت یوسف بیان شده است ...که ما جز آنچه دانستیم گواهی ندادیم وحافظ اسرار غیب نیستیم
علمنا (علم ما ): اندازه این علم چیست که ما می توانیم بر آن تکیه کنیم ؟در این آیه اشاره شده که شهادت ندهید مگر آنچه به آن علم دارید . حال گستره این علم که خود شاهدی است بر شهادت چیست ؟انسان کجا می تواند بر امری شهادت دهد ؟
وکجا نباید وادی امر مهم شهادت شود ؟منظور از شهادت تنها شهادت بر یک دعوی نیست ، هر گفتار ما می تواند شهادتی باشد که زندگی خود یا دیگری را دگرگون می کند
حافظ (با کسره ) : وکیل – وصی – نگهبان – نگاهدارنده- راه روشن – فرشته نویسنده
با توجه به معنی حافظ در این آیه که ما نگهبان – وصی – نگا هدارنده بر هیچ غیبی نیستیم ، وقتی از غیب (ندیدنی ها )بی خبریم چگونه با علم ناقص خود بر امر شهادت مصر هستیم ؟حرف زدن در مورد دیگران تنها تا جایی جایز است که بر ما معلو م باشد ، مسائل مربوط به درون یک فرد ، نیت و...در علم (علمنا ) ما نیست ، پس بر ما شهادت در آن جایز نیست . وقتی عملی می بینیم ، حرفی می شنویم آیا جایز به تفسیر وارزیابی عمل ورفتار مربوطه هستیم ؟با توجه بر این نکته که حافظ بر غیب نیستیم ؟
معصومی فرموده اند
فاصله بین ایمان وکفر چهار انگشت است ایمان آن است که بگویی دیدم وکفر ان است که بگویی شنیدم